قدمام روی زمین سنگینی میکنه حرف نزن با من ، من توی خلصم یه چیزی مثل خوابم این یه توهمه که خیلی ساله دارمش خ دال الف آدما رو آروم میبینم من توی این بیابون ، بارون میبینم من خود فردام روی دیوار جادو میکنم ، مثه اسپری تنها این صدای سمای صوفیه دور آتور ، رقص چرخه درویش دور آتیش توی این جاده فقط یه تیر مونده که رد کنم ، اون تیر شفاس تیر خلاص بی حس شدم ، هیچ حسی نمیفهمم به اسم خودت قسم ، از هیچ احدی نمیترسم چه ابهتی داره اسم شما ، خدا ، خدا